18 August 2007

تو که نیستی

تو که نیستی دل من در پی شعر سرودنه
قافیه های غزلم رفتنت و نموندنه
تو که نیستی هق هق گریۀ بی صدای من
بهونۀ لبای من واسه ترانه خوندنه
تو که نیستی تنهایی تو خونه بیداد میکنه
هر طرفو نگاه کنم تصویره با تو بودنه
تو که نیستی حافظم دیگه منو دوست نداره
انگار که معنی غزل دل عاشق سوزوندنه
تو که نیستی زندگی معنی آوارگیه
تنها امید تو زندگی مردنم و نبودنه

16 August 2007

من و کریم و جوجو

اولین بار که کریم رو دیدم حالش خوب نبود. گم شده بود و پرواز بلد نبود. ازم میترسید. ولی من ازش مراقبت کردم. تا اینکه پرواز یاد گرفت. بعد یه روز بدون خداحافظی پر زد و رفت. دلم شکست. ولی خیالم راحته که پرواز یاد گرفته و اتفاقی براش نمی افته ...


اولین بار که جوجو رو دیدم حالش خوب نبود. گم شده بود و پرواز بلد نبود. ازم میترسید. ولی من ازش مراقبت کردم. اما اون پرواز یاد نگرفت. یه روز هم بدون خداحافظی رفت. دوباره دلم شکست. کاش حداقل میتونست پرواز کنه تا دلم شورشو نزنه ...