27 January 2011

چقدر احتمال دارد مذهب درستی داشته باشیم؟

دیشب قبل از خواب داشتم به این فکر میکردم که اگه همه دلایل و بحثهای پیچیده در مورد مذهب رو کنار بذاریم و اعتقادات مذهبی خودمون رو فقط یکی از هزاران اعتقاد مذهبی موجود بدونیم, احتمال اینکه درست فکر کنیم چقدر میشه. (ملت موقع خواب به چی فکر میکنند, ما به چی فکر میکنیم!)
 دیگه اون لحظه های آخر قبل از خواب بود که به نظرم ارزش دهی کیلویی به همه اعتقادات غیرمنطقی اومد, چون خیلی از این اعتقادات در واقع از یک ایده اصلی منشعب شدند.
امروز به ذهنم رسید اگه واقعا اینطور بیطرفانه به قضیه نگاه کنیم احتمال درست بودن برخی از مذاهب به شدت کم میشه. شکل زیر ایده کلی این نگاه رو نشون میده. (اگه نمیتونید تصویر رو ببینید احتمالا به این دلیله که فیلتر شده. از اینجا هم میتونید این عکس رو دانلود کنید.)



چند نکته:

  • اینجا تنها دیدگاهها و اعتقادات اصلی (و تنها اونهایی که به مذهب رایج در کشور ما منتهی میشند) نشون داده شده اند. اگه بخوایم این شکل رو با تمام اعتقادات موجود در دنیا کامل کنیم این تصویر به طور عجیبی بزرگ خواهد شد.
  • همین عدم درج همه دیدگاهها باعث شده که به طور کلی احتمالات خیلی خوشبینانه باشند. مثلا در ردیفی که ادیان یکتاپرستی نوشته شدند میشه دهها دین کوچک و بزرگ دیگه رو وارد کرد که این موضوع باعث کمتر شدن احتمال هر گزینه در این ردیف و تمام ردیفهای پایینتر میشه.
  • دسته بندی ادیان به این صورت مشکلاتی داره. مثلا در مورد اینکه هندوئیزم و بودائیزم (به عنوان روشهایی برای زندگی و نه به عنوان دین) و یهودیت (به عنوان دینی که در یکتاپرستی اون تردید وجود داره) جای مناسبی در این شکل ندارند میشه بحث کرد.
  • یکی از پیش فرضهای این نگاه اینه که یکی (و تنها یکی) از اعتقادات مذهبی موجود در جهان درست باشه.
  • این مطلب قرار نیست چیزی رو ثابت کنه. فقط دوست داشتم ایده ای که به ذهنم رسید رو به نوعی بیان کنم. احتمالا هر کدام از خوانندگان این مطلب بنا بر اعتقادات خودشون دوست دارند تغییری در  این شکل وارد بشه. به نظر من این حالت حالتی بیطرفانه (و نه اجبارا دقیق) از احتمال دهی هستش. اگه به نظرتون میشه این شکل رو به طور بیطرفانه تری در نظر گرفت لطفا نظرتون رو بگید.

16 January 2011

مهمترین سوالات فارسی زبانان در گوگل

برای نوشتن پست قبلی نمیدونستم دقیقا باید چی رو گوگل کنم. تصمیم گرفتم از پیشنهادات گوگل استفاده کنم تا ببینم میشه به جایی رسید یا نه. با نوشتن اولین کلمه (چگونه) گوگل چند پیشنهاد ارائه کرد که تو عکس زیر میبینید:


پرتعدادترین سوالات فارسی زبانان در گوگل که با کلمه چگونه شروع میشوند
بعضی از عناوین رو مجبور شدم سانسور کنم. به نوعی میشه از این عکس فهمید که سوالات مطرح برای ما فارسی زبانان در اینترنت چیه. و خوب زیاد هم امیدوار کننده نیست!

15 January 2011

چگونه مغز تخمه آفتابگردان را از پوستش جدا میکنند؟

کلا بعد از مسئله "هدف از خلقت" سوال مهمی که این روزها ذهنم رو مشغول کرده اینه که این شرکتهای تولید مواد غذایی چطوری پوست تخمه ها رو میکنند و کار ما رو راحت میکنند!


نظریه "پیر زنهای بیکار" که تولید این محصول رو به پیرزنهایی نسبت میده که دور هم جمع میشند و پوست این تخمه ها رو میگیرند زیاد راضی کننده نبود. پس تصمیم گرفتم این مطلب رو گوگل کنم (به تبعیت از ایجاد فعل google در زبان انگلیسی).


برای گرفتن پوست تخمه آفتابگردان سه روش وجود داره:


1.    روش قدیمیتر این بوده که تخمه های بوداده رو با فشار از توی منافذی رد میکردند و اینطوری با شکستن پوست تخمه مغز تخمه رو از توی اون در میاوردند. برای این روش حتما باید تخمه قبلا بو داده شده باشه و نمیشه مغز تخمه خام رو اینطوری جدا کرد.


2.    روش جدیدتر بر مبنای "ضربه و شکاف" (slam and crack) کار میکنه. یعنی اینکه تخمه هایی که کاملا خشک شدند رو اول انقدر میکوبند تا مغزشون از دهنشون بزنه بیرون (!) و بعد اونها رو غربال میکنند.


3.    روش خیلی جدیدتر که امروزه معمولا استفاده میشه از روش قبلی هم وحشیانه تره. در این روش هم از ضربه و شکاف استفاده میشه  با این تفاوت که اول تخمه های خشک شده رو کمی تحت فشار یک تیغه قرار میدند تا تخمه ها ترک بردارند و بعد اونها رو محکم به سمت یک دیوار فلزی پرتاب میکنند تا در اثر ضربه مغز از پوسته جدا بشه. بعد این مغزها و پوسته ها رو با استفاده از دمیدن باد به اونها غربال میکنند.


در روشهای 2 و 3 حتما باید از تخمه هایی استفاده بشه که کاملا خشک شدند. تخمه هایی که رطوبت دارند و تازه هستند برای این کار مناسب نیستند. همچنین در این روشها ضایعات زیادی هم وجود داره. چون بسیاری از تخمه ها در اثر ضربه خورد میشند. معمولا بعد از جدا کردن کامل پوسته ها مغز تخمه ها رو الک میکنند تا مغزهای سالمتر رو جدا کنند.
برای اطمینان از کیفیت محصول مرحله های غربال کردن و الک کردن رو معمولا چند بار انجام میدند. بعد مغزهای سالم رو برای افزودن نمک و طعم دهنده های دیگه به بخش مربوطه میفرستند و خودشون میشینند مغزهای خورد شده رو با بچه ها میخورند!

هر چند این روش ها برای تخمه آفتابگردان گفته شد, در مورد تخمه های دیگه هم تقریبا از همین روشها استفاده میشه, با این تفاوت که نوع تیغه ها و یا فشاری که بر روی تخمه ها وارد میشه در مورد انواع مختلف تخمه فرق داره.



این هم عکسی از یک دستگاه جدا کننده پوست تخمه آفتابگردان که از روش سوم استفاده میکنه:


دستگاه پوست گیری تخمه آفتابگردان


البته واضحه که روشهای گفته شده برای انجام این فرآیند به صورت صنعتی هستند. اگر در مورد انجام این فرآیند به صورت دستی هم مشکل دارید به این لینک که مراحل (!) انجام این کار رو توضیح داده مراجعه کنید. (از اونجایی که علم این کار بسیار جدید و پیچیده میباشد هنوز مطلبی به زبان فارسی در مورد اون نوشته نشده!)

12 January 2011

I'm alive!

This post is actually to let you know I'm still alive!
The millitary service is almost finished and I'm looking for a job.
I have an idea for founding a distance English learning institute. But it seems that there are lots of obstacles on my way, including getting a permit.
Lots of things happened during last 17 months and I believe I am a different person now.
My ideas about religion, love and money has changed and I expect even bigger changes in near future.

03 April 2010

علی خ

هفته اول
- به اینجا میگن پادگان. اینجا دانشگاه نیست. هدف ما اینه که از شما یه آدم به درد بخور بسازیم. ما شما رو مرد میکنیم. اوهوی چاقالو، درست وایسا. اسمت چیه؟
- علی خ. جناب سروان.


هفته دوم
علی خ. و چند نفر از بچه‌ها  کنار محوطه گروهان نشسته‌اند. صدای خنده‌هایشان در داخل آسایشگاه هم شنیده می‌شود.


هفته سوم
گروهان تمرین رژه می‌کند.
فرمانده: علی خ. چرا مثل دلقکها رژه میری؟ درست پاهاتو بالا بیار م... گ...


هفته چهارم
گروهان به کوه نوردی میرود.
علی خ. نفس نفس میزند.
فرمانده: علی خ. کدوم گوری موندی تو؟ تکون بده اون هیکل گنده رو ا...


هفته پنجم
گروهان تمرین رژه می‌کند.
فرمانده: کدوم ک... بود هماهنگ پا نمی کوبید؟ مثلاً شما تحصیل‌ کرده‌اید؟ شما ا... ها رو چطوری راه دادن دانشگاه؟ علی. خ برو گمشو بیرون از صف.


هفته ششم
علی خ. کم حرف شده است.
فرمانده همچنان توهین می‌کند.


هفته هفتم
علی خ. سه روز به انفرادی فرستاده می‌شود.
سربازها پچ پچ می‌کنند: علی خ. شا... تو فلاسک چای گروهان.
فرمانده رضایتمندانه برایمان می‌گوید که این سه روز بدترین روزهای زندگی علی خ. خواهد بود.


هفته هشتم

مراسم تحلیف انجام می‌شود.
گروهان مرخص می‌شود.
علی خ. اما می‌ماند. او به دلیل "رفتار نامناسب" تجدید دوره می‌شود.
هفته‌ها دوباره آغاز مي‌شوند ...


دو ماه بعد
علی خ. دومین دوره آموزشی را هم تمام می‌کند. به شدت لاغر شده است. چهره‌اش برایم آشناست. او را از روی صدایش می‌شناسم. میگوید احتمالاً معافیت پزشکی خواهد گرفت. دلیل: مشکلات روانی.




خیلی‌ها را دیدم که در این ماه‌ها نامرد شدند. اما کسی را ندیدم که مرد شده باشد.
کسی کتابی علیه خدمت سربازی نمی‌نویسد. کسی فیلمی نمی‌سازد. حتی وبلاگهای کمی هم علیه آن می‌نویسند. این بخشی به دلیل سانسور حکومتی است و بخشی به دلیل آنکه هر کسی حداکثر تنها یک بار این دوره را تجربه می‌کند و بعد از آن مشکلات سربازان را فراموش می‌کند.
باید نوشت از عمرهایی که تلف می‌شوند و بدن‌هایی که بی دلیل آسیب می‌بینند و روحیه‌های لطیفی که له می‌شوند و بچه‌هایی که معتاد می‌شوند و نفرت‌هایی که ذره ذره ایجاد می‌شوند و عادت‌های بدی که شکل می‌گیرند و ...


28 August 2009

آمپول

بچه که بودم هر وقت میخواستم آمپول بزنم همه شروع میکردند از فواید آمپول می‌گفتند و تاکید میکردند که درد نداره... ولی درد داشت!
الان که میخوام برم خدمت همه از فواید دوران خدمت میگند و تاکید میکنند که خوش میگذره!

09 July 2009

Passing the Red Line

When a specific page on a major English news website is fil.tered, it must be something interesting. English news websites are rarely fil.tered in Iran, probably because the regime knows a person who reads them can barely be brainwashed by its propaganda. Moreover, such a person usually can find a way to pass fil.tering. I believe the reason for fil.tering this page is mentioned in the article itself:

“His name is always hidden in all of this.”

Link: The Guardian