هفته اول
- به اینجا میگن پادگان. اینجا دانشگاه نیست. هدف ما اینه که از شما یه آدم به درد بخور بسازیم. ما شما رو مرد میکنیم. اوهوی چاقالو، درست وایسا. اسمت چیه؟
- علی خ. جناب سروان.
هفته دوم
علی خ. و چند نفر از بچهها کنار محوطه گروهان نشستهاند. صدای خندههایشان در داخل آسایشگاه هم شنیده میشود.
هفته سوم
گروهان تمرین رژه میکند.
فرمانده: علی خ. چرا مثل دلقکها رژه میری؟ درست پاهاتو بالا بیار م... گ...
هفته چهارم
گروهان به کوه نوردی میرود.
علی خ. نفس نفس میزند.
فرمانده: علی خ. کدوم گوری موندی تو؟ تکون بده اون هیکل گنده رو ا...
هفته پنجم
گروهان تمرین رژه میکند.
فرمانده: کدوم ک... بود هماهنگ پا نمی کوبید؟ مثلاً شما تحصیل کردهاید؟ شما ا... ها رو چطوری راه دادن دانشگاه؟ علی. خ برو گمشو بیرون از صف.
هفته ششم
علی خ. کم حرف شده است.
فرمانده همچنان توهین میکند.
هفته هفتم
علی خ. سه روز به انفرادی فرستاده میشود.
سربازها پچ پچ میکنند: علی خ. شا... تو فلاسک چای گروهان.
فرمانده رضایتمندانه برایمان میگوید که این سه روز بدترین روزهای زندگی علی خ. خواهد بود.
هفته هشتم
مراسم تحلیف انجام میشود.
گروهان مرخص میشود.
علی خ. اما میماند. او به دلیل "رفتار نامناسب" تجدید دوره میشود.
هفتهها دوباره آغاز ميشوند ...
دو ماه بعد
علی خ. دومین دوره آموزشی را هم تمام میکند. به شدت لاغر شده است. چهرهاش برایم آشناست. او را از روی صدایش میشناسم. میگوید احتمالاً معافیت پزشکی خواهد گرفت. دلیل: مشکلات روانی.
خیلیها را دیدم که در این ماهها نامرد شدند. اما کسی را ندیدم که مرد شده باشد.
کسی کتابی علیه خدمت سربازی نمینویسد. کسی فیلمی نمیسازد. حتی وبلاگهای کمی هم علیه آن مینویسند. این بخشی به دلیل سانسور حکومتی است و بخشی به دلیل آنکه هر کسی حداکثر تنها یک بار این دوره را تجربه میکند و بعد از آن مشکلات سربازان را فراموش میکند.
باید نوشت از عمرهایی که تلف میشوند و بدنهایی که بی دلیل آسیب میبینند و روحیههای لطیفی که له میشوند و بچههایی که معتاد میشوند و نفرتهایی که ذره ذره ایجاد میشوند و عادتهای بدی که شکل میگیرند و ...
- به اینجا میگن پادگان. اینجا دانشگاه نیست. هدف ما اینه که از شما یه آدم به درد بخور بسازیم. ما شما رو مرد میکنیم. اوهوی چاقالو، درست وایسا. اسمت چیه؟
- علی خ. جناب سروان.
هفته دوم
علی خ. و چند نفر از بچهها کنار محوطه گروهان نشستهاند. صدای خندههایشان در داخل آسایشگاه هم شنیده میشود.
هفته سوم
گروهان تمرین رژه میکند.
فرمانده: علی خ. چرا مثل دلقکها رژه میری؟ درست پاهاتو بالا بیار م... گ...
هفته چهارم
گروهان به کوه نوردی میرود.
علی خ. نفس نفس میزند.
فرمانده: علی خ. کدوم گوری موندی تو؟ تکون بده اون هیکل گنده رو ا...
هفته پنجم
گروهان تمرین رژه میکند.
فرمانده: کدوم ک... بود هماهنگ پا نمی کوبید؟ مثلاً شما تحصیل کردهاید؟ شما ا... ها رو چطوری راه دادن دانشگاه؟ علی. خ برو گمشو بیرون از صف.
هفته ششم
علی خ. کم حرف شده است.
فرمانده همچنان توهین میکند.
هفته هفتم
علی خ. سه روز به انفرادی فرستاده میشود.
سربازها پچ پچ میکنند: علی خ. شا... تو فلاسک چای گروهان.
فرمانده رضایتمندانه برایمان میگوید که این سه روز بدترین روزهای زندگی علی خ. خواهد بود.
هفته هشتم
مراسم تحلیف انجام میشود.
گروهان مرخص میشود.
علی خ. اما میماند. او به دلیل "رفتار نامناسب" تجدید دوره میشود.
هفتهها دوباره آغاز ميشوند ...
دو ماه بعد
علی خ. دومین دوره آموزشی را هم تمام میکند. به شدت لاغر شده است. چهرهاش برایم آشناست. او را از روی صدایش میشناسم. میگوید احتمالاً معافیت پزشکی خواهد گرفت. دلیل: مشکلات روانی.
خیلیها را دیدم که در این ماهها نامرد شدند. اما کسی را ندیدم که مرد شده باشد.
کسی کتابی علیه خدمت سربازی نمینویسد. کسی فیلمی نمیسازد. حتی وبلاگهای کمی هم علیه آن مینویسند. این بخشی به دلیل سانسور حکومتی است و بخشی به دلیل آنکه هر کسی حداکثر تنها یک بار این دوره را تجربه میکند و بعد از آن مشکلات سربازان را فراموش میکند.
باید نوشت از عمرهایی که تلف میشوند و بدنهایی که بی دلیل آسیب میبینند و روحیههای لطیفی که له میشوند و بچههایی که معتاد میشوند و نفرتهایی که ذره ذره ایجاد میشوند و عادتهای بدی که شکل میگیرند و ...